Deleted itibaren Elikonas 321 00, Yunanistan
Best food Science book ever!
سالار مگس ها، اولین رمان ویلیام گلدینگ (1954) است، که بعدن برنده ی جایزه ی نوبل شد. رمانی ست بسیار گیرا که در زمان خود زلزله ای در جهان ادبیات به وجود آورد. گروهی از پسربچه های انگلیسی، ساکن جزیره ای غیر مسکونی می شوند و سعی دارند خود را اداره کنند. جمع که بنیاد یک جامعه ی ابتدایی را در جزیره می گذارند، ابتدا بر مبنای قوانینی برای صلح و هم آهنگی، زندگی نسبتن آرامی دارند. موضوع گرد مبارزه ی عقل و احساسات، و اخلاق و بی اخلاقی می گردد. رالف که به رهبری انتخاب شده، همراه جک و سیمون، گروه را اداره می کند. جک در راس گروهی مسوول کشف منابع غذا و شکار می شود، و سیمون رهبری ساختن سایبان را به دست می گیرد. گروه در جزیره ی نامسکون، کم کم دچار پارانویا می شود، و این تصور را می آفریند که هیولاهایی فرضی که ساکن جزیره اند، قصد تخریب مجتمع آنها را دارند. رالف با این مساله موافق نیست اما جک در مبارزه ی قدرت، به این پارانویا نیاز دارد و به همه قول می دهد تا جانوران و هیولاها را از میان بردارد. در یک موقعیت، جک تلاش می کند بقیه را علیه رالف بشوراند و خود رهبر گروه شود، و چون موفق نمی شود، با گروه خود به آن سوی جزیره می رود و مجتمع خود را بنا می کنند؛ جشن می گیرند، صورت هایشان را با علامت های عجیب و غریب نقاشی می کنند، و... کله خوکی را که از مگس پوشیده شده، به عنوان "توتم" و "سالار مگس ها" انتخاب می کنند و... سیمون که واقعیت را یافته، تصمیم می گیرد برای دیگران تعریف کند اما طی حادثه ای کشته می شود. جک و گروه "وحشی"اش آتشی می افروزند و رالف که کم کم پیروانش را از دست داده، می گریزد. روز بعد که به فرمان جک، جنگل در آتش فرو می رود تا رالف دستگیر شود، سرنشینان یک ناو عبوری متوجه می شوند و... سالار مگس ها طنزی ست نمادین از جوامع بشری که خود سبب نابودی خود می شوند. این کتاب با نام "خداوندگار مگس ها" هم به فارسی منتشر شده، یا من اینطور فکر می کنم!